سلام بچه ها ی اتفاق بد برای دختر خالم افتاد
اون ی پرستاره و ی مریض داشت
اون بهش انسلین میزد و همه کار براش میکرد
اونم عاشقش شد....
ولکنش نیس
اونقدر سمجه که اخر دختر خالم بهش گفت من نامزد دارم
اونم گفت اگه راس میگی ادرسشو بده ببینم
ادرسشو میده و میره اونو میکشه
پسره به دختر خالم میگه تو منو دوست داری اگه نداشتی به پلیسا میگفتی
اونم گفت اره حالا بشین انسلینتو بزنم
به جا انسلین بنزین میریزه توش و بهش میزنه
دختر خالم میگه بهت بنزین تزریق کردم تا چن دیقه دیگه میمیری!!!!
پسره با چاقوش میفته دنبالش...
دختر خالم هم فرار میکنه
تا اینکه:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خخخخخخخخخ
بنزینش تموم میشه
به روح اعتقاد ندارم عمه هم ندارم خودتو ناراحت نکن پوستت خراب میشه